چند روز پیش از مریم خواسته بودم یه عکس واسم بفرسته .
دیروز عکس رو فرستاد ، ولی فکر میکنید چیکار کرد ؟!
همراه اون یه عکس دیگه فرستاد از تفریح خانوادگی خودش و همسرش !!!
همونی که اون شب چندین مرتبه باز کرد و به ما نشون داد و با خنده گفت « ببینید ما هم خوش میگذرونیم و این فقط شما نیستید که هرجا میرید بهتون خوش میگذره !!! » و « حالا واسه من کلاس میذارید ، ببینید و بسوزید (!!!!!!!) ما جامون خیلی بهتر بود »
باور میکنید ؟!
به همسر گفتم خواهش میکنم دیگه هرجا میریم که مریم اینا نیستن ، به هیچ عنوان نه تعریف کن نه فیلم و عکس بهش نشون بده !
این دفعه اولش نیست که اولین برداشتش از حرفها و رفتار طرف مقابلش ، حس فخرفروشی کردن هست .
تمام سالهایی که توی اون خونه بودمم همینکارو باهام میکرد . و بعضی وقتا حتی آخرش علنا بهم میگفت که « تا تو باشی که دیگه کلاس نذاری » « دیگه واسه من خودتو بالا نگیر » ، « پس دیگه خودتو جمع کن و فکر نکن فقط تو میفهمی» و ... و ..
جوری که از یه جایی به بعد دیگه راجع به خیلی چیزا حرف نمیزدم!
و حالا بعد چند سال زندگی مستقل و دوری که فراموش کرده بودم ، دوباره ناخواسته برگشتم سر جای اول !
همسر هم مثل من یادش رفته بود .گرچه اگه یادشم باشه نمیتونه عکس العملی داشته باشه چون خیلی ضعیفه در مقابل خواهرش .
فقط میتونه مثل من پیشگیری کنه ، همین !
دقیقا هم مریم همینو میخواد ! که کاری برخلاف میلش انجام ندیم ! ( یه جور قدرت طلبی )
واسه همین با ناراحتی بهش گفتم « اونوقت تو میخوای من برگردم به اون خونه ! چطور وقتی چیزی عوض نشده برگردم ؟
آره اون خونه دوبرابر همین خونه مستأجری متراژ داره ، ظاهراً هم مال خودمونه ولی از قفس تنگتره وقتی مجبور باشم مدام مواظب رفتار و گفتارم باشم که مبادا کسی برداشت دیگهای بکنه »