loading...

حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

بازدید : 1
دوشنبه 14 ارديبهشت 1404 زمان : 15:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حرفهای ناگفته

خواهر میگه بیا آموزش مجازی هم خودت تدریس کن .

میگه بهم گفتن اونروز خواهرت خیلی خوب آموزش داده و می‌خوایم باهاش در ارتباط باشیم و که واسه رفع اشکال کمکمون کنه .

میگه نمیخوام سمیرا (شاگردش ) بذارم جای تو و اون نمیتونه هندل کنه . تو صبورتر و دلسوزتری و قدرت مدیریتت هم خوبه . ولی سمیرا نه مهارت داره نه از پس آموزش مجازی و مدیریت گروه برمیاد !

نمی‌دونم چه جوابی بدم ‌.

اصلا تمایلی ندارم بیشتر از این همکاری کنم .

ولی دلم میسوزه ، وجدانم اجازه نمیده دست تنها ش بذارم .

میگه اون روز تو کارگاه بخاطر کم کاری مدیر واحد چندین میلیون ضرر کردم . ( راست میگه خدمات دهی اصلا خوب نبود ) شاگردامم نصف شرح وظایفی که داده بودم ، پیاده نکردن ! این دو روزه همش دارم گریه میکنم .

سکوت میکنم .

حرفی ندارم بزنم .

میگه بیا اینو دست بگیر که حداقل یکی از کارام به نتیجه برسه . بعدش کاری باهات ندارم .

میگم من سردردام همیشگیه خودت میدونی (تمام این دو روز درد کشیدم ) نمیتونم جوابگوی اون حجم از هنرجوها باشم .

میگه وقت تعیین کن .

شخصی جواب نده ‌و فقط تو گروه رفع اشکال کن .

هیچی دیگه ..

گفتم بهم فرصت بده . نمیخوام با خط اصلیم باشم حداقل اینطوری بهتر میتونم جدا کنم مسایل رو .

میگه باشه .

و حالا دوباره منم و ...

پ.ن

- بخدا ناز نمیکنم ، واقعا نمیخوام این فعالیت رو انجام بدم . چرا هیچکی جایگزین نمیشه آخه !

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 120
  • بازدید کننده امروز : 117
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 122
  • بازدید ماه : 140
  • بازدید سال : 1646
  • بازدید کلی : 1662
  • کدهای اختصاصی