loading...

حرفهای ناگفته

اینجا من و دلم و حرفهای ناگفته

بازدید : 10
جمعه 21 فروردين 1404 زمان : 18:17
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حرفهای ناگفته

- حدسم درست بود . امروز اولین مکالمه من و آبجی خارج از فعالیت کاری بود ، خب ... کم نبود طعنه و حرف دیگه خخ

مثلا می‌گفت شوهرم تیکه انداخته که خانوادت ولت کردن نمیان حتی بهت سر بزنن !

این حرف آبجی ینی که درست میگه شما منو تنها گذاشتید و با کاراتون اجازه میدید که اون اذیتم کنه !

خب .. من جواب داشتم ولی نگفتم .

فقط گفتم شما نبودید وگرنه فلانی ( همسرم ) که از خداشه بیایم خونتون !

دیگه نگفتم بابا خودت همیشه میگی من آمادگی مهمون ندارم . من چون سرم شلوغه وقت مهمونداری و این حرفا رو ندارم .

و یا اینکه چرا فلانیها ( اقوام شوهرش ) درک نمیکنن من شاغلم ، هی میان خونه ما و منو گرفتار میکنن !

اصلا تا دیروز میگفتی خانواده خودم خیلی با درک هستن که چند ساله واسه اینکه من اذیت نشم نمیان ! الان داری همینو میکوبی تو سرم ؟! خخ خنده واقعا !

آبجیه دیگه .. جدیدا حرفاشو اینجوری میزنه ، چه میشه کرد !

بهرحال از اونجایی که آمادگی داشتم زیاد ناراحت نشدم . چندتا چیز دیگه هم گفت که مهم نیست .

باید روی ظرفیتم کار کنم .

خداروشکر امروزم راضی بودم از خودم . چون حتی اگه با حرفشم مخالف بودم ، چیزی نمیگفتم .

مثلا یکی از افراد فامیلمونو داشت قضاوت میکرد که خب تا این حد که اون می‌گفت اشتباه نکرده !

ولی من فقط سکوت کردم و گوش دادم .

چی بگم .. خودش می‌دونه . اینبار دستشو باز میذارم تا تهش بره .( قبلا سعی میکردم قانعش کنم که درست متوجه نشده و چیزایی که میدونستم رو بهش میگفتم . بعدم ازش میخواستم بزرگش نکنه . که خب اشتباه میکردم )

فردا روزی هم اگه اختلاف پیش اومد ، دخالت نمیکنم . ( احتمالا دلخوری پیش میاد)

----------------------------------------

- دیروز از لکه‌های روی بدن مادربزرگ نمونه برداریکردن ، گویا خیلی ترسیده بوده خودشم طفلی . از خاله زری خواسته بوده تنهاش نذاره تو اتاق ! ( اونم مادربزرگ قوی و مغرور من ! )

گفتن جوابش سه هفته دیگه میاد .

آزمایش چکاپ کامل هم داده که چند روز دیگه جوابش آماده میشه .

توکل بخدا ..

انشالله که فقط بیماری خود ایمنی باشه و سرطان درست نباشه .

به خاله و دایی کوچیکه گفتیم هروقت شما نتونستید همراهش باشید ، بگید ما میایم .

توی گروه فامیلی (نزدیکان درجه یک ) هم کم کم در موردش گفتیم که بقیه یهو شوکه نشن ، مخصوصا دخترخاله کوچیکه و مادرش خاله جان ( خواهر مادربزرگ)

چون اگه بیخبر اون زخما رو ببینن هول میکنن !

- عروس جدید خانواده همسر ، شماره مو از مادرشوهرش گرفته ، بهم پیام میده گاهی . بامزه ست smiley

دختر خوبیه

-----------------------------------

پ.ن

- ترجیح میدم فعلا پستهای مربوط به آبجی تو صفحه اصلی نباشه . حس خوب بهم نامیده که تا وب باز کنم چشمم بیفته بهشون .

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 235
  • بازدید کننده امروز : 221
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 237
  • بازدید ماه : 255
  • بازدید سال : 1761
  • بازدید کلی : 1777
  • کدهای اختصاصی